دلم گرفته، دلم گرفته از این دنیا، از این زندگی، از آدماش، از این خونه، از این شهر، از این...
نمیدونم چی باید بگم چی نباید بگم
دلم میخواد گریه کنم مثل تموم شبایی که مثل امشب دلم میگرفته، مثل وقتایی که دلم میشکسته.
دلم میخواد از اینجا فرار کنم برم جایی که هیچکس نباشه که سرم غر بزنه، هیچ کس اذیتم نکنه، هیچ کس متهمم نکنه. بی حوصلهام. دیگه ذوقی برای انجام هیچ کاری ندارم. میخوام برم برم یه دنیای دیگه، جایی که با اینجا فرق داشته باشه اما دوست ندارم تنها برم ، نه تنهایی رو دوست ندارم...
یار میخوام، همیار میخوام، همدل و همزبون میخوام، کسی رو میخوام که بفهمه، دردمو، حرفمو. کسی که بتونم از مشکلاتم براش بگم کسی که سرم رو بذارم رو شونههاش یه دل سیر گریه کنم کسی که موهام رو نوازش کنه و بگه اون چیزی رو که دوست دارم بگه کسی رو میخوام که بتونم بهش تکیه کنم دستش رو بگیرم و برم برم جایی که فقط من باشم و اون فقط ما باشیم و دلامون
دیگه خسته شدم از اینکه هر روز فقط یه قصه تکرار بشه از بیتوجهی از به ظاهر خندیدن برای اینکه کسی نفهمه دردت چیه
دلم میخواد زندگیم تنوع داشته باشه دلم میخواد اون جور که دوست دارم زندگی کنم، اون جور که دوست دارم لباس بپوشم، آهنگی که دوست دارم گوش بدم، فیلمی که دوست دارم ببینم، غذایی که دوست دارم بخورم، هر جا دلم خواست برم، هر کاری دوست دارم بکنم
کی میتونه این حق رو ازم بگیره؟
آخه مگه من چی میخوام جز یه زندگی آروم؟ جز خوشی؟ جز محبت؟
دویدم و دویدم به قلکم رسیدم/ زدم اونو شکستم تا پول بیاد به دستم /هیچی نبود تو قلک به جز یه سوسک کوچک/ سوسکه بگم چه کار کرد؟ ترسید و زود فرار کرد/ خونهی اون خراب شد دلم واسش کباب شد/ دویدم و دویدم رفتم برای سوسکه قلک نو خریدم
کار خوبی کردم؟
در زندگیام فقط تو را دارم که بخوانی
تا بدانی تنها چیزی که سرکشیام را آرامش میبخشد فقط تویی
تا بدانی برایم همچون آب برای گل هستی
برایت مینویسم که بخوانی و بدانی من هرگز کسی را که با سختی در کنارش به آرامش رسیدهام را آسان از دست نخواهم داد
مینویسم تا بدانی وقتی آمدی زمستان بود و با آمدنت زمستان را بهار کردی
زندگی احساس من نه پاییز را داشته است و نه زمستان را
نگذار پاییز بیاید و ماندگار شود
نگذار زمستان بیاید و بهار گریزان شود
و باز هم یادم هست جانا
به خدا که من...
به خدا که من...
به خدا که من...
در زندگیام فقط تو را دارم
که بخوانی
و دوباره از اول
سلام چطوری؟
پیشاپیش سال نو همگیتون مبارک باشه.
دیدم امشب اینقدر شلوغ میشه که نتونم بهتون تبریک بگم برای همین صبح نوشتم
خب امیدوارم امسال براتون سال پربرکتی باشه، سالی پر از خوشی و خنده، پر از موفقیت
اگه تونستین یه دعای کوچولو هم برای من بکنین تا مشکلم حل بشه
سلام چطوری؟
پیشاپیش سال نو همگیتون مبارک باشه.
دیدم امشب اینقدر شلوغ میشه که نتونم بهتون تبریک بگم برای همین صبح نوشتم
خب امیدوارم امسال براتون سال پربرکتی باشه، سالی پر از خوشی و خنده، پر از موفقیت
اگه تونستین یه دعای کوچولو هم برای من بکنین تا مشکلم حل بشه
سلام
سلام به خدایی که قبل از اینکه به این دنیا بیام در گوشم گفت من همیشه همراهتم تا لحظهی مرگ
سلام به خدایی که وقتی قدم به این دنیا گذاشتم همهچی بهم داد، پدر و مادر، زندگی خوب، بینایی، شنوایی و از همه مهمتر سلامتی
سلام به خدایی که به حرفش عمل کرد و تنهام نذاشت چه تو شادی چه تو غم
سلام به خدایی که هر وقت گرفتار شدم به دادم رسید و دستم رو گرفت
سلام به خدایی که هر وقت دلم میگیره جلوش زانو میزنم و باهاش حرف میزنم اونم به همش گوش میده
سلام به خدایی که همیشه وقت برای بندههاش داره
و در آخر سلام به خدای مهربانیها
دوباره سلام
سلام به شمای دوستای خوب خوب خوبم. من برای اولین بار اومدم، غریبم غریب نوازی کنید
خب برای امشب بسه
فعلا بای بای